لذت های پراکنده

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان


There are no two words in the English language more harmful than 'good job'.

*

وقتی که فیلم به پایان میرسد،‌ بعد از آن ضیافت پایانی موسیقی و درام و نگاه‏ها،‌ بعد از رها شدن از جادوی آن نبرد و دوئلِ جذابِ دونفره، با خودت فکر میکنی که آیا این فیلم،‌ پایانی خوشتر از این هم میتوانست داشته باشد؟

و فکر میکنی،‌ پایان خوش یعنی این! جایی که ضدقهرمانِ جذاب و کاریزماتیک و ستمگر،‌ به شیوهی ظالمانهی خودش،‌ از دل پسرک معمولی و فاقد جاذبهی قهرمانیِ محکوم به شکستِ برآمده از خانوادهای شکستخورده،‌ قهرمانی بیرون کشیده و لبخند فتح و رضایت را بر لبهای خودش،‌ قهرمان متولدشده روی صحنه از پس نبردی نفسگیر و تماشاگر مینشاند. قهرمانی که خواست و مبارزه کرد و بالاخره،‌ »بهخاطر» فلچر،‌ مگر مهم است چگونه،‌ چطور، از چه راهی؟، آنچه را که آرزویش داشت،‌ هر دو نفر داشتند، در آن یکی بیشتر حسرتی ناکام بود،‌ انجام داد.

فلچر شیطان است یا فرشته یا فقط بیمار خطرناکی که نوجوانان و جوانان عاشق موسیقی به راحتی و آزادانه در اختیارش قرار گرفتهاند تا او،‌ به «روشِ خودش» ستارهاش را که سالها،‌ بیتابانه، در جستجویش بوده و در این بین چه جوانانِ مشتاقی را قربانی نکرده، بین آنها کشف کند؟ معلم سختگیری که مرز سختگیریهایش از قلمرو عرف و عادتهای آشنای گذشته و به قلمروی جنون وارد شده. یادآورِ سختگیریها و رفتار وحشیانهی گروهبان هارتمنِ‌ غلافِ تمام فلزی کوبریک،‌ حتا با همان جنسِ بددهنیها و به سخرهگرفتنها و شکنجههای روحی و خشونتهایی که با پرتکردنِ هر چه به دستش میآید،‌ حتا اگر شده صندلی یا آلاتِ موسیقی،‌ به سمتِ هدفِ خشونت، ابراز میشود.

و کسی که این قلمرو را تاب بیاورد،‌ یا به اوج درخشش روی صحنه (کدام صحنه؟) میرسد،‌ یا به عرصهی نابودی فرو میافتد. که اندرو هم،‌ یکبار تا نابودی همهی رویاهایش رفت... وقتیکه ناچار شد از همهی آنها دست بکشد و درامش را به تاریکی گنجه بسپارد... اگر چه برعکس شاگرد محبوبِ سابق فلچر،‌ بازگشت... هر چند در مورد آینده چه کسی میداند که چه پیش خواهد آمد. اگرچه اندرو،‌ برخلاف آن شاگرد محبوب،‌ عاشق موسیقیست و درام. که به خاطر آن،‌ به خاطر رسیدن به موفقیت، حاضر است تا مرز نابودی تلاش کند و از هرچیز دیگری، هر چیزی،‌ بگذرد.

کاریزمای استاد،‌ عطش موفقیت، ‌جادوی موسیقی، جاذبهی جاز،‌ همان چیزهایی که اندرو را علیرغم همهچیز باز می‏گرداند به عرصه... میکشاند به جایی که در مقابل نام فلچر بر روی اعلانِ کافه نمیتواند مقاومت کند... باز میگردد و این بازگشت،‌ آغاز همهچیز است. فروپاشی‏ای که به شکوه برخاستنی ققنوسبار میانجامد.

ققنوس بهپامیخیزد و چه کسی میتواند تضمین کند که دوباره نابود نگردد؟

Whiplash دری را باز میکند تا بخشی از مرارتها و سختیهای طاقتفرسایی را که پشتِ به بار نشستنِ قطعاتِ موسیقیایست که به سادگی میشنویم،‌ نشانمان بدهد. و جنون و دردی که گاهی،‌ جاهایی، دور از نگاه و گوش ما،‌ پنهان شده است. که گاهی، این نواهای موسیقی از میانِ خون عبور کردهاند.

*

اندرو: من ترجیح میدم توی 34سالگی مست و ورشکسته بمیرم و باشند کسانی که سر میز شام در موردم صحبت کنند تااینکه طوری زندگی کنم که تو 90 سالگی پولدار و هوشیار باشم و کسی یادش نیاد که من کی بودم.

*

خلاصهای از ویپلش از ویکیپدیای فارسی:

Whiplash فیلمی مستقل آمریکایی محصول سال ۲۰۱۴ است. دیمین شزل این فیلم را براساس تجربیاتش در باند دبیرستان پرینستون نوشته و کارگردانی کرده است. اندرو نیمن (مایلز تلر) در نقش دانش‌آموزی بازی می‌کند که نوازندهی درام است و سعی دارد تا استاد خودش، ترنس فلچر (جی. کی. سیمونز) را تحت تأثیر قرار دهد. این فیلم در جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۱۴ اکران شد و از همان ابتدا مورد توجه مردم و منتقدین قرار گرفت. سونی پیکچرز حق انتشار جهانی آن را خرید. نامزد پنج جایزه در هشتاد و هفتمین دوره جوایز اسکار از جمله جایزه اسکار بهترین فیلم، جایزه اسکار بهترین فیلم‌نامه اقتباسی، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، جایزه اسکار بهترین صدابرداری و جایزه اسکار بهترین تدوین فیلم شد که فقط در بردن جایزه بهترین فیلم و جایزه بهترین فیلم نامه اقتباسی در این میان ناموفق بود.


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۰۳
لیلی

Whiplash

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی