Can’t Take My Eyes Off You *
همهاش که نباید فیلم جدی دید! گاهی هم باید، مثلا یک روز جمعه، به خودت، تماشای یک فیلم رمانتیک تینایجری هدیه بدهی. البته نه شبیه اغلبِ فیلمهای تینایجری این سالها که تحمل یک لحظهی خیلیهایشان هم سخت هست.
10 Things I Hate About You فیلمی مربوط به آخرین سال قرن بیستم که علاوه بر لذتی که دیدنِ ماجرای رمانیتک فیلم که برداشتی آزاد از نمایشنامهی رام کردنِ زنِ سرکش شکسپیر هست، به دوستدارانِ رمانتیکها میبخشد، جنبهی جذاب و جالب دیگری هم دارد: تماشای هیث لجرِ و جولیا استایلزِ نوزده بیستساله و جوزف گوردن لویتِ نوجوان!
متنفرم از طرز حرف زدنت با خودم و طوریکه موهات رو درست میکنی
متنفرم از طرز روندن ماشینم
متنفرم وقتیکه خیره میشی
متنفرم از اون چکمههای گندهت و طوریکه ذهنم رو میخونی
اینقدر ازت متنفرم که داره حالم بههم میخوره، حتا با من کاری میکنه که شعر بنویسم
متنفرم، متنفرم از اینکه همیشه حق با توئه
متنفرم وقتیکه دروغ میگی
متنفرم وقتیکه من رو میخندونی، از اون بدتر وقتیکه من رو به گریه میندازی
متنفرم وقتی دور و برم نیستی و اینکه اصلا بهم زنگ نزدی
اما بیشتر، متنفرم بهخاطر اینکه ازت متنفر نیستم، حتا ازت بدم هم نمییاد
نه حتا یه ذره، اصلا
*
* ترانهی فرانکی والی که پاتریک (هیث لجر) توی زمینِ فوتبال برای دلجویی از کت خواند.