deux jour , une nuit
دو روز و یک شب یعنی « من به تو اعتماد ندارم.»
یعنی بی حسی.
تعلیق.
و صدتا کلمهی دیگر که میشود من باب احوالات خانوم ساندرا که تمامی ویژگیهای بارز و غیربارز افسردگی را میشود درش دید. باید افتخار کرد به در آمدن چنین شخصیت تمیزی و چنین بازی باشکوهی از ماریون کوتیار... یک بار دیگر عاشقش شدم.
فیلم درام ساده، بسیار سادهای ست از تلاش یک زن برای حفظ کار و متعاقب آن زندگیش.
ساده و ساکت و روان و راحت است، من هم حرف زیادی ندارم دربارهاش بزنم.
- این دفعهی اوله.
- نه هر دفعه همین طوریه. هر دفعه مثل گداها بنظر میام.. دزدی که میاد پول اونارو بدزده. منو نگاه میکنن، و آمادهی کتک زدنم هستن. منم میخوام کتکشون بزنم... میرم بخوابم.
- گفتم که بهتره به دیدن میگوئل هم بریم.
- نه. بسمه دیگه. بقیه رو دوشنبه میبینم.
- ساندرا پنج نفر میخوان بمونی!
- نه فقط دو نفر! بقیه رو مجبور کردم دلشون به حالم بسوزه! حتی اگه برگردم سرکار، اونایی که پاداششون رو بریدم، چطوری بهم نگاه میکنن؟
بازی: ماریون کوتیار
فیلمنامه و کارگردان: لوک& ژان پیر داردن
امتیاز: 7.4
الآن نگاه کردم دیدم لیلی چقدر فعال بوده. ماشاءالله و لاحول و لا.... فوووت :)))