لذت های پراکنده

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

I can't take my eyes of you..

يكشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۲ ق.ظ

آن قدر از کلوزر گذشته که امروز وقتی برای نوشتن ازش نشستم پشت میز، ذهنم پینگ پنگ می زد! چشم هایم را بستم و سعی کردم قصه را به خاطرم بیاورم.. سعی کردم، و انگار احتیاجی به سعی کردن نبود. ناتالی با همان قدم های بلند و گردن برافراشته و نگاه های بی اعتنا، مقابلم ایستاده بود! چشم هایم هنوز بسته است.. ناتالی را دوست دارم.. اول و آخر از همه، ناتالی ست که دوستش دارم... همین است. همه ی چیزی که از کلوزر به خاطر دارم – یا بهتر است بگویم کافی ست به خاطرم بماند – همین چهره و همین نقش و همین نگاه قرار نیافته است.
کلوزر فیلم خوبی بود. شاید اگر بعد از آن همه بی خوابی و زمان کوتاه در روز بارانی و گیج کننده ای که داشتم، نمی دیدمش، خیلی بهتر هم می شد. فیلم در کنار صراحت های تلخ و حقیقی از روابط پیچیده ی انسانی، سکانس های دلپذیر بسیاری داشت.. از نمایشگاه پرتره ی آنا و نیمکت های سبزِ کودکی دن و استیصالِ ناتالی برای رسیدن به پاسخ این پرسش که: « چرا عشق کافی نیست؟ » بگیر تا اولین نگاه و.. آخرین نگاه. و من بسیار دوست دارم این سبک ها را. این اشاره ها، مفاهیم.. این دیالوگ محوری را. و چیزی که همواره در این دست فیلم ها بهش غبطه می خورم، آشنایی های ساده.. حرف زدن های بی تکلف.. و کنار هم نشستن های بدون معنا است. همه ی آن چه که روح آدم ها را از آن چه که باید بی آلایش تر و بدون رنگ و لعاب تر و بی قید و بند تر، به هم نشان می دهد.
لری در عین باهوش بودن و بلد بودن بازیِ بُرد، برای من دوست نداشتنی ست. و شاید.. شاید دوست نداشتنی تر از او، آنا باشد! آنا را هم درک می کردم و هم درک نمی کردم... از آن دست آدم هایی ست که نمی دانند در زندگی با خودشان چند چند اند..؟! و شاید.. جای دل سوختن هم داشته باشد...

و دن.. که برای من نمونه ی انسانی مریض و خودخواه است. و این بیماری دقیقا وقتی توی مطب ایستاده و خیس باران است به وضوح به چشم می خورد. دقیقا وقتی صحبت از واکنش های دن هنگام رابطه می شود و.. مادرش.. اما خب، هر چی که باشد، من کلی حــــالِ ابراز علاقه Jude law را دوست داشتم! D:
در آخر شاید بیشترین چیزی که از این فیلم دوست داشتم، پایانش بود. انگار دقیقا همان چیزی بود که باید اتفاق می افتاد. موهای ناتالی، پاسپورتش، فرودگاه، و دوباره.. به مقصد هیچ کجا...

+ دیدی بالآخره نوشتم؟! :)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۲
دنیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی