لذت های پراکنده

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یه حبه قند» ثبت شده است

۲۵آذر

* این یادداشت پنج‎شنبه، پانزدهم آبان‎ماه 1393 در لذت‎های پراکنده‎ی بلاگفا، منتشر شده بود. (درست یک سال پیش!)

 

 

درسته که من، فرصتی برای هیچ کاری و هیچ لذت اضافه‎ای ندارم، درسته که دل من لک زده برای فیلم دیدن، یا کتاب خواندنِ با فراغِ بال، غیر از اون ده بیست دقیقه‎ی هر روز، توی راهِ شرکت، ولی، دلم نمی‎خواهد هر بار که به این‎جا سرمی‎زنید، با همان آخرین پستِ قبل مواجه شوید.

این بار، به دلیلِ کمبود وقت، بدون هیچ توضیح اضافه‎ای به شما توصیه می‎کنم، (این توصیه هم، یکی از همان توصیه‎های از قبل مانده هست) اگر جزو آن عده‎ای هستید که هنوز یه حبه قند رضا میرکریمی را تماشا نکرده‎اید، حتما ببینیدش. حتما و اکیدا.

این فیلم، یکی از لذت‎بخش‎ترین، دوست‎داشتنی‎ترین، ملوترین و نایس‎ترین فیلم‎های سینمای ایران هست. باور کنید.

پر از رنگ، طراوت و شور زندگی، پر از عاطفه، پر از خانواده، پر از احساسِ خوبِ با هم بودن، پر از دور همی، پر از حس خوب، پر از نوستالژی، پر از بازگشت به دورانِ کودکی‏، حتا اگر آن فضا هیچ ربطی به دوران کودکی آدم نداشته باشد، پر از...

 

 

 

توی این فیلم، هم جشن هست و هم عزاداری. که حتا مرگ و عزاداری فیلم هم، پر از شور زندگی‎ست.

و عشق...

از آن عشق‎های سرشار از سکوت و پر از نگفتن و پر از اشاره و... پر از نفهمیدن و فهمیدن و پر از انتظار و...

عشقِ نجیب...

 

 

 

تماشای این فیلم را از دست ندهید. و اگر از من می‎شنوید، حتما بیش از یک‎بار تماشایش کنید. بار اول، حتما طول خواهد کشید تا گفتگوها و صداها و اصلا قصه را از بین آن همه شلوغی و لهجه‎هایی که من صلاحیت ندارم که در مورد در آمدن یا نیامدنش اظهارنظر کنم، پیدا کنید. هر چند فیلم در نهایت از شلوغی و جنب و جوش، به آرامش و سکون می‎رسد، آرامش و سکونی زیر چرخش پره‎های پنکه‎ی سقفی، همان‎قدر سکرآور... همان‎قدر تعیین‎کننده...

نه حالا، حتما بعد از عبور از این مرحله، برای بار پنجم (یا ششم) فیلم را تماشا خواهم کرد و در موردش هم خواهم نوشت. در مورد همه‎ی حس‎های خوبی که این فیلم، به وجودم سرازیر کرد.

 

 ***

hims عزیز هم درباره‎ی یه حبه قند نوشته: به لطافت گل‌برگ، به صداقت یه عشق پاک، به شیرینی یه حبه قند