لذت های پراکنده

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

Mary & Max

پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۳ ب.ظ

* این یادداشت یکشنبه، دوازدهم بهمن‎ماه 1393 در لذت‎های پراکنده‎ی بلاگفا، منتشر شده بود.

 

گفته بودم که فیلم‎های قبلا دیده‎شده، کتاب‎های قبلا خوانده‎شده، لذت‎های قبلا تجربه‎شده، نیازمند یک تلنگر، یک اتفاق‎اند تا پای‎شان برسد به این‎جا. وگرنه که می‎شود پشت سر هم و بی‎وقفه لذت نام برد و به این‎جا اضافه کرد. بی هیچ مکث و تاملی.

 

این یکی، دیشب، وسط کتابخانه‎ام، سر برآورد. (یک سری از فیلم‎هایم که قرار است آن‎ها را به کسی بدهم، یا تازه از کسی پس گرفته‎ام، چند روزی، چند وقتی جلوی کتاب‎های طبقه‎ی وسط کتابخانه‎ام می‎مانند)

...انیمیشن خمیری فوق‎العاده‎ی آدام الیوت.

 

 

 

داستانِ دوستیِ عجیب و غریب و پر از تلخی و نجات‎دهنده‎ی مری هشت ساله از استرالیا و مکس چهل و چهارساله از آمریکا. دوستی‎ای که از یک نامه سربرمی‎آورد، در طول سال‎ها، با نامه ادامه پیدا می‎کند و سرانجام با نامه به پایان می‎رسد.

راستی به پایان می‎رسد؟

فیلم پر از تلخی‎ و تنهایی‎ست. تلخی و تنهایی‎ای که این دوستی را از فراز اقیانوس‎ها شکل می‎دهد و مثل یک نیاز ادامه می‎دهد ولی...

آن‎قدر خوب است، آن‎قدر شگفت‎آور است که می‎تواند در این‎جا، در لذت‎های پراکنده توصیه شود.

یک جور تلخیِ شیرین...

شک نکنید که لذت خواهید بود. از تماشایش، از تماشای لحظه به لحظه‎اش، شگفت‎زده خواهید شد. از فلسفه‎ی پنهانش. از آدم‎شناسی و روانشناسی حرفه‎ای‎اش...

انیمیشن خمیریِ استاپ موشنی در ستایش دوستی. مرثیه‎ای برای تنهایی.

*

ـ افسانه‎ی 1900 را سال‎ها قبل وقتی تلویزیون نشانش داد دیده بودم و آن‎قدر دوستش نداشتم که دنبالش بگردم و دوباره تماشایش کنم.

_ خشکسالی و دروغ را هم روی صحنه‎ و هم نسخه‎ی دی‎وی‎دی تماشا کرده بودم و دوستش داشتم و آن‎قدر فاصله افتاده بود که نوشتن از آن آسان نبود. مثل همین نوشتن در مورد مری و مکس که فقط یک یادآوری دور است.

ـ وقتی Her را دیدم، قرار بود در موردش بنویسم و آن‎قدر ننوشتم که از دهان افتاد. اما... یک ترس توی ذهنم پررنگ است، از مسیری که در آن پیش می‎رویم.

ـ قرار بود در مورد سال بلوا بنویسم. خیلی زیاد. باز هم، همان. اولین رمان معروفی که خوانده‎ام

ـ قرار بود برای چندمین بار (؟) باغ‎های کندلوس را تماشا کنم و در موردش بنویسم. فرصتش پیش نیامد.

ـ در مورد غرور و تعصب، شماها آن‎قدر خوب نوشتید که حرفی برای من باقی نماند.

_ سه رنگ کیشلوفسکی را دوباره تماشا کردم. آبی را خیلی سال قبل، روی وی‎اچ‎اس دیده بودم (انگار یک قرن پیش بود زندگی همراه وی‎اچ‎اس‎ها!) و تماشای قرمز و سفید به همین سال‎های اخیر برمی‎گشت. تماشای پشت سر هم این سه فیلم، بیش از همه‎چیز موسیقی معرکه‎ی آن‎ها را به چشم من آورد. در مورد قرمز و سفید نه زیاد، ولی در مورد آبی (که به نظرم با فاصله‎ی زیاد بهترین فیلم این سه‎گانه است، حتا با این‎که ژولیت بینوش دارد! (لطفا اجازه ندهید نظرم در مورد او را این‎جا بنویسم!)) حرف‎های زیادی داشتم که به سرنوشت همان حرف‎های قبلی مبتلا شد.

ـ قبل از دوباره‎بینی سه‎گانه، زندگی دوگانه‎ی ورونیکا را، برای اولین بار دیدم. محشر! چقدر دوستش داشتم و چقدر، چقدر، چقدر دلم می‎خواست در موردش بنویسم. حیف. دیر شد. شاید باز تماشایش کردم و این‎بار بلافاصله، قبل از فاصله افتادن، نوشتم.

ـ تنها عاشقان زنده می‎مانند را همین چند روز پیش تماشا کردم و در موردش، «حتما» خواهم نوشت.

ـ The Reader را همان سالی که کیت وینسلت به خاطرش اسکار گرفت، دیده بودم، و علی‎رغم حضور رالف فاینس، دوستش نداشتم. هر چند... غافلگیری‎هایی داشت که به خاطر آن‎ها، یک بار دیدنش خوب بود.

در مورد کیت وینسلت هم... نه به شدت ژولیت بینوش، ولی کلا نگذارید اظهارنظر کنم!

_ دلم می‎خواهد In July فاتح آکین را تماشا کنم، ولی هیچ‎جا پیدایش نمی‎کنم! چرا بیشتر آدم‎ها اسمش را هم نشنیده‎اند؟! حتا آقای همکار که کلکسیون بی‎انتهایی از فیلم دارد!

 

*

لذت‎های این‎جا که محدود به فیلم و کتاب نیست. بعد از دوری‎ای بیش از یک سال، دوباره این سایت را پیدا کردم و حالا، گاهی به آن سرک می‎کشم. شما هم، اگر سینما را دوست دارید، به خصوص اگر دل‎نوشته‎های سینمایی را دوست دارید، بروید و چرخی توی این سایت بزنید. گوشه و کناری دارد که حتما در آن جایزه‎هایی مختص خودتان پیدا خواهید کرد.

خودتان کشفش کنید.

پردهی سینما

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی